وی ساعت ٧ صبح چشمهارا از هم گشوده و با دو کاسه خون به صفحه گوشی زل میزند

وی آدم بسیار بیچاره ای ست که در این ساعت به جای اینکه از باران بهاری لذت ببرد به اجبار پشت میز نشسته، گردن مبارکش خشک میشود با چنین صحنه های وحشتناکی دمادم روبه رو میشود: BORED

این فرد احوالات لاطائل و ژاژ خود را با حضار به اشتراک می گذارد و از همینجا اعلام میکند که تا یک ربع ساعت دیگر باید به گروه عربی نقل مکان کرده و در آنجا به ویس ترجمه گوش سپارد

باشد که رستگار شود :))))


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها